پر حسرتو گلایه دارم از پیش تو میرم
طاقت جدایی رو من بعدا از خدا میگیرم
رد میشم از خاطرات دلفریب باتو بودن
میرسم به اوج سختی بی تو بودن بی تو بوددن
سر راهم وعدگامون غمو تو دلم میکاره
الاچیقه خلوته پازک تا همیشه موندگاره
چشامو بستمو میرم راهی جز تنها شدن نیست
جاده ای که سر رامه نداره هیچ تابلویه ایست
میگذرم از جاده هایی که تو اونارو ندیدی
میرم من بی هیچ نشونی میگذرم با نا امیدی
عععععععععععععععععععععععععععععاشقتم بیوفا
تقدیم به B
.دم دنیا گرم که بدونه گارانتی مارو سرویس میکنه//////////////////////////////
تازگی ها مد شده میگن عشقت رو ول کن بره اگه مال تو باشه برمیگرده اگرم که نه از اول مال تو نبوده.................ای بابا کفتر بازیه مگه
رزیم گرفتن فقط روز اولش سخته چون معمولا روز دوم نداره
یه بار هوا 2نفره بود ما3نفری رفتیم بیرون ای هوا ضایع شد
من هنوز میرم جلو پنکه ااااااا میکنم ی همچین کودک درون قوی دارم
اینایی که از یه اهنگی حرف میزنن بعد ادم یادش نمیاد شروع میکنن با صدای گندشون خوندن هرچی هم میگی اهان فهمیدم ولکن نیستن....اینا بیمه درمانی بهشون تعلق میگیره؟!
من موندم حافظ چه اپشنی داشته که سعدی نداشته نمیشه باهاش فال گرفت
یادم باشه وقتی که خواستم ازدواج کنم یکی از شرایطم این باشه که کنترل تلویزیون همیشه دست من باشه
فکر کنم وقتی خدا داشت دماغ ما ایرانی هارو می افرید دکمه یcaps lock فشار داد
پسرایی که تا ی داف میبینن شروع میکنن بهترین دوستاشونو جلو اون داف خراب کردن ادمو یاد جدال کفتار های نر برای تصاحب ماده در راز بقا میندارزن
.من کجا وجرات بوسیدن لب های تو؟
ابرویم را خریدی عاقبت باتهمتی.....!
فاضل نظری
بوسه سربسته ترین حرف خدا با لب توست
از لب سرخ تو این قصه شنیدن دارد
لیوان لب تو بوسه زدو من لب لیوان
دیدی به چه حیله ز لبت بوسه گرفتم
ان لب تبدار را یک بار بوسیدن شفاست
وای ازین دارو که از بیمار پنهان کرده ای
به خداحافظی تلخ تو سو گند . نشد
که تو رفتیو دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دلکند.نشد
با چراغی همه جا گشتمو گشتم در شهر
هیچکس.هیچکس اینجا به تو مانند نشد
دزدی بوس عجب دزدی پر منفعتی است
اگر بازستانند دوچندان گردد
صائب تبریزی
باران که گرفت غربتم را شستم
دلتنگی تلخ عزلتم را شستم
یک شب تو به خواب مرا بوسیدس
یک هفته ی بعد صورتم را شستم
حاصل عمر مرا در یک نگه برچیدورفت
بوسه اش اغاز سخت اتفاقی ساده بود
.
روز مرگم هرکه شیون کند از دورو برم دور کنید
همه را مستوخراب از میو انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
برمزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
بنویسید وفادار برفت
ان جگر سوخته خسته ازین دار برفت
انجگر سوخته خسته ازین دار برفت...........
.
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس
گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
... پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا
را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل
قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که
در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم
سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ...
--
گاهی با یک قطره، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه، يك انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری دلی می شکند و....
مراقب بعضی یک ها باشیم که در عین ناچیزی، همه چیزند
پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. ...او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟
شوهر فقط گفت : عزیزم دوستت دارم
عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.
گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟
داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید
♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪
پرستاری استرالیایی بزرگترین حسرتهای آدمهای در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت رو که بین بیشتر آدمها مشترک بوده منتشرکرده :
اولین حســـرت: کاش جــــــراتاش رو داشتم اون جوری زندگی میکردم که میخواستـــم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن
حســـرت دوم: کاش این قدر سخـــــت کار نمیکردم
حســـرت سوم: کاش شجاعتاش رو داشتم که احساســـــــــــاتام رو به صدای بلند بگم
حســـرت چهارم: کاش رابطههام رو با دوستـــــــــــام حفظ میکردم
حســـرت پنجم: کاش شادتــــــــــر میبودم
.: Weblog Themes By Pichak :.