در سکوت شب من ، ناگهان حادثه ای... ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت... من تو را کم داشتم ...
در سکوت شب من ، آسمان حرفی زد... و غزل شعری شد...
در سکوت شب من،موج گیسوی تو آرام نداشت برق چشمان تو پیغام نداشت...
چه سرابی دارم، که امیدم به نگاهت... سالها یخ زده است...
تک تک روزهایم را می سوزانم تا چشمکی شود برای شب های بی ستاره ات
.دیگر هوای برگرداندنت را ندارم
فقط ارزو دارم ......وقتی هوای من به سرت زد........انقدر اسمان دلت بگیرد....
...که باهزار شب گریه چشمانت ارام نگیرد
.چه قدر سخته وقتی تو هق هق و گریه هات نفس کم میاری عشقت به کس دیگه میگه نفسم
.پارسال باهم زیر باران قدم زدیم
امسال قدم زدن او را با دیگری زیر باران اشک هایم دیدم
شاید باران پارسال اشک های کس دیگری بود
.ساعت اختراع غریبی است که مدام نبودنت را به رخم میکشد
.
دیگر هیچکس برایم تو نمیشود حتی خود تو
.باران نبار تو دیگر عاشقانه اش نکن
منو او ما نشدیم
.درد دارد کسی تنهایت گذارد وبه جرم با او بودن تا ابد تنها
بمانی
.تحقیرش هم کنم کافی نیست
تفریقش میکنم از تمام زندگیم
.کوشیدند اغوشو بوسه را از عشق جدا کنند
اما افسوس عشق از اغوشو بوسه جدا شد
.
ساکنان دریا پس از مدتی صدای موج هارا نمیشنوند
چه تلخ است قصه ی عادت
.لعنتی!
تمام ان روز هایی که سر گرمیت بودم زندگیم بودی
.
گاهی انقدر دلتنگش میشوم که دوست دارم ببینمش حتی با دیگری
.مرا پاپتی میخواند انکه در راهش کفشهایم پاره شد
.
نمیدانم چرا بین این همه ادم پیله کرده ام به تو
شاید تنها با تو پروانه میشوم
.
یکی از فانتزیام اینه که خواهرم اسمش سحر باشه بهش بگم سحر سحره پاشو سحری بخور
اونایی که روزه سکوت میخان بگیرن ، سحر بیدار میشن سر و صدا میکنن !؟
.عینک نمیزدکه نگن عینکیه
یه روز چاله ایو ندید وافتاد توش
ازون به بعد چلاق صداش میکردن
.گاهی کسی را دوست دارم اما نمیفهمد
گاهی کسی مارا دوست دارد ما نمیفهمیم
خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیمو تشکیل اجتماع دادیم
.فرق نمیکند بگویمو بدانی ..........نگویمو ندانی
فاصله دورت نمیکند
وقتی در خوبترین جای اندیشه ام جا داری
.بغض هایم را به اسمان سپردم خدا به خیر کند باران امشب را
..: Weblog Themes By Pichak :.