لعنتی!
تمام ان روز هایی که سر گرمیت بودم زندگیم بودی
.
گاهی انقدر دلتنگش میشوم که دوست دارم ببینمش حتی با دیگری
.مرا پاپتی میخواند انکه در راهش کفشهایم پاره شد
.
نمیدانم چرا بین این همه ادم پیله کرده ام به تو
شاید تنها با تو پروانه میشوم
.
یکی از فانتزیام اینه که خواهرم اسمش سحر باشه بهش بگم سحر سحره پاشو سحری بخور
اونایی که روزه سکوت میخان بگیرن ، سحر بیدار میشن سر و صدا میکنن !؟
.عینک نمیزدکه نگن عینکیه
یه روز چاله ایو ندید وافتاد توش
ازون به بعد چلاق صداش میکردن
.گاهی کسی را دوست دارم اما نمیفهمد
گاهی کسی مارا دوست دارد ما نمیفهمیم
خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیمو تشکیل اجتماع دادیم
..: Weblog Themes By Pichak :.