از دلم پرسیدم عشق را خلاصه کن
گفت: (اغاز کسی باش که پایان تو باشد)
.دیشب دزد ها امدند همه ی دارو ندارم را بردند میترسم دفتر خاطراتم را بخوانندو یک عمر عاشقت شوند
.حکایت رفاقت منو تو حکایت ان قهوه ای است که به یادت تلخ تلخ نوشیدم وبا هر جرعه از ان سخت اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه
انگار گیر کردم بین دوست داشتنو نداشتن و وقتی که تمام شد فهمیدم بازهم قهوه میخواهم
حتی تلخ تلخ................
.از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی
اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد
و برگه ی دوستت دارم مرا
زیر برف پاکن های دلت خواهد گذاشت!
هر قطره اشک نشان دل شکستگی است
هر سکوت نشان “تنهایی” است
هر لبخند نشان مهربانی است
هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است
.
.: Weblog Themes By Pichak :.